فرهنگ امروز/ داود مهدویزادگان: سرآغاز پويايي جوامع بشري و سرچشمههاي شكلگيري تمدنها با مهم شمردن پارهاي امور روزمره است، از جملهی آنها مسئلهی زمان است. زمان در زندگي عادي و روزمره اهميت چنداني پيدا نميكند، زمان براي فرد ظرف حيات تلقي ميشود، چونان جريان رودخانه كه بايد در كنار آن نشست و گذر عمر را ديد؛ در نتيجه زمان، مسئله نيست، اما وقتي انسان و جامعه خيز تمدني برميدارد پرسش از زمان براي او مهم ميشود؛ او ميخواهد بداند زمان در حياتش تا چه اندازه نقش بنيادي دارد، چه مقدار از زمان را ميتوان به دست گرفت و چه مقدار از آن مهار شدني نيست، ازاينرو، پرسش از حقيقت زمان و آيا اين حقيقت امر بسيط است يا مركب و قابل توصيف به اوصاف متضاد است، مطرح ميگردد. آنچه در اين ميان اهميت بيشتري دارد افق نگاه به زمان است؛ زيرا افق ديد تمدنها به موضوعات و مسائل مهم يكسان نيست، مسلماً زمان در افق ديد ماديگرايانه تفسيري دارد كه با تفسير معنوي از آن تفاوت بنيادي پيدا ميكند.
زمان در انديشهی اسلامي کاملاًٌ جدي تلقي شده است. علوم اسلامي به تناسب مسائل خاص خود دربارهی زمان بحث میکنند. فيلسوفان مسلمان در نظمي منطقي از طرح مسائل فلسفي به پرسش از حقيقت زمان رسیدهاند، آنان در بحث از قوه و فعل و مقولهی حركت به مسئلهی زمان ورود پيدا كردند؛ زيرا خروج از قوه به فعل را حركت ناميدند و مقدار حركت را زمان تعريف كردند. ۱ البته تفكيك زمان در نگاه فلسفي مجال چنداني غير از تمايز كمّي ندارد، زمان در تمايز كمّي امر بسيط است و فقط قابل تفكيك به گذشته و حال و آينده است؛ ولي باطنگرايي عرفان اسلامي مجالي براي توصيف كيفي زمان را پديد ميآورد. ابوالقاسم قشيري (۳۷۶-۴۶۵ ه. ق) به نقل از استادش ابوعلي گويد: «وقت آن است كي تو آنجايي، اگر به دنيايي وقت تو دنياست و اگر به عقبایي وقت عقباست (قشيري ابوالقاسم، ۱۳۶۱:۸۸). هجويري (۴۶۵ ه. ق) گويد: «وقت آن بود كه بنده بدان از ماضي و مستقبل فارغ شود» (هجويري عليبنعثمان، ۱۳۷۸:َ۴۸۰). همين جنبه از زمان (توصيف كيفي) كه منظور عرفا است، در مرجع اولي و اصلي انديشهی اسلامي يعني قرآن كريم پررنگ جلوه كرده است. زمان فلسفي بيشتر در سنت نبوي صلی الله عليه و آله و عترت طاهره عليهمالسلام اشارت رفته است.
واژگان يوم، ليل و نهار و مانند آن از پرکاربردترین واژگان قرآني است و البته واژهی يوم بيشتر از همه در قرآن كريم استعمال شده است. هيچيك از اين كاربردهاي قرآني فارغ از توصيف ارزشي نيست، گاه قرآن كريم به اهميت توصيف ارزشي زمان تصريح دارد: «انا انزلناه في ليله القدر و ما ادريك ما ليله القدر» (قدر: ۲-۱)؛ «القارعه، ما القارعه، ما ادريك ما القارعه، يوم يكون الناس كالفراش المبثوث» (قارعه : ۴-۱). چه ميداني شب قدر چگونه شبي است و تو چه دركي از قارعه داري. قارعه، آن روز سختي است كه مردم مانند ملخ به هر سو پراكنده ميشوند. قيامت روزي است كه به يقين همه برانگیخته خواهند شد: «ثم انكم يوم القيامه تبعثون» (مؤمنون: ۶۱). گاه قرآن كريم با تأكيدي كه دارد روز معين را توصيف ميكند. تأكيدات قرآني ممكن است به دليل وقوع حادثهاي بزرگ و مبارك باشد، مانند مباركي روز اكمال دين: «اليوم اكملت لکم دينكم و اتمت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دینا» (مائده : ۳). حضرت عيسيبنمريم عليهالسلام به خاطر مباركي روزي كه در آن متولد شده است و روزي كه در آن ميميرد و روزي كه در آن زنده مبعوث ميشود سلام حق را بر خود ميفرستد: «السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا» (مريم: ۳۳). مباركي وعدهی زماني سی شب موسي عليهالسلام با افزودن ده شب ديگر به اتمام ميرسد : «و واعدنا موسي ثلثين ليله و اتممنها بعشر فتم ميقات ربه اربعين ليله» (اعراف : ۱۴۲). مباركي سحرگاهان ازآنرو است كه پرهيزكاران در آن زمان از پروردگار طلب آمرزش و مغفرت ميكنند: «و بالأسحارهم يستغفرون» (زاريات: ۱۸)
قرآن كريم از روزگار محروميت هم ياد كرده است، مانند محروميت چهلسالهی زندگي در بيابان براي قوم بنياسرائيل كه به دليل نافرماني برابر دستور خدا و همراهي نكردن با حضرت موسي عليهالسلام براي داخل شدن در شهر مقدس واجب گرديد: «قال فانها محرمه عليهم اربعين سنه يتيهون في الارض فلاتأس علي القوم الفاسق»، «خداوند (به موسي) گفت اين سرزمين (مقدس) تا چهل سال بر آنها ممنوع است، پيوسته در زمين (در اين بيابان) سرگردان خواهند بود و دربارهی (سرنوشت) اين جمعيت گنهكار غمگين مباش.» (مائده : ۲۶) پس با التفات به اين قبیل آيات شريفه ميتوان از تقسيم زمان به مقدس و نامقدس در قرآن كريم حكايت كرد و اين تفكيك و تمايز ارزشي زمان است.
قرآن كريم از هر دو گروه زماني مقدس و نامقدس سخن به ميان آورده است: زمان مقدس، زماني است كه وجودي غير خدا در آن نيست، هرچه هست از او است، آغاز و انجام زمان قدسي خدا است، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» (حدید: ۳)، زمان قدسي، زمان توحيدي است، توحيد افعالي. هرآنچه در هستي اتفاق افتاده است از ازل تا ابد، فعل خداوند است. اما اين فعل الهي از جنس فعليت قوه نيست كه اعتقاد بر آن كفر است، زيرا خداوند كمال مطلق است و هيچ نقصاني در آن راه ندارد تا محتاج فعليت باشد، بلكه فعلي الهي تجلي ذات باريتعالي است و چون ذاتي جز ذات الله نيست، فعل الهي تجلي ذات بر خودش است؛ پس زمان قدسي، زمان تجلي ذات باري است و آغاز آفرينش با همين تجلي قدسي است. زمان قدسي زمان تنزيهي نيز گفته ميشود، زمان قدسي منزه از هرگونه شرك و بتپرستي است، همهی موجودات در زمان قدسی تسبیحگوی حضرت حقند: «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض الملک القدوس» (جمعه: ۱)، آن زمانی كه در آن قرآن كريم يكجا نازل شده است، زمان مقدس است.
زمان نزول وحي، مقدس است و از ميان اين زمانها، زمان نزول يكجای کلام خدا اشراف بر سایر زمانهای مقدس است و به همین خاطر، گرچه نزول یکجای وحی در شب قدر اتفاق افتاده است، ولي تمام روزهاي ماه تقديس ميشود و فقط نام ماه رمضان در قرآن كريم آمده است. و باز به دليل شرافت نزول قرآن كريم در ماه رمضان، انجام فريضهی روزهداري به اين ماه اختصاص يافته است؛ «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينت من الهدي و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه» (بقره: ۱۸۵). رمضان در عرب جاهلی هیچ شرافتی نسبت به سایر ماهها نداشت.
با اين بيان، لابد زمان نامقدس بيمعنا خواهد بود؛ زيرا فعال مايشاء در نظام هستي پروردگار است، اوست كه در هر روز مشغول به انجام كاري است: «يسئله من فيالسماوات و الأرض كلّ يوم هو في شأن»، تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا ميكنند و او هر روز در شأن و كاري است (الرحمن: ۲۹). پس همهی ايام به فعلالله اختصاص دارد و در نتيجه همهی ايام مقدسند و روز نامقدس وجود ندارد. اين سخن درست است و ما را به نكتهی مهمي رهنمون ميسازد كه نبايد زمان نامقدس را در نظام تكوين جستوجو كرد. زمان در نظام تكوين بديل ندارد تا قابل تقسيم به مقدس و نامقدس باشد؛ زيرا خداوند در آفرينش شريك ندارد و هرچه هست فعلالله است و فعل پروردگار هم نامقدس نيست. موجودات عالم هرآنچه در آسمان و زمين هستند به كار تسبيح و تقديس حضرت حق مشغول هستند.
پس زمان در نظام خلقت سراسر مقدس است، ازاينرو، زمان نامقدس در نظامي غير از عالم تكوين معنا پيدا ميكند و آن نظام تشريع است. عالم تشريع حقيقتي اعتباري است كه مجازي با عالم تكوين جريان دارد و انسان در اين عالم تنها است. موجودات در نظام تشريع با انسان شراكت ندارند. بر هر دو عالم تكوين و تشريع، قانون حاكم است؛ منتهي بر يكي قانون تكويني و بر ديگری قانون تشريعي حکومت دارد. قانون تكويني، تسخيري است؛ يعني نظام آفرينش مسخر به قانون تكوين است. ولي قانون تشريعي ابلاغي است؛ يعني بايد بر بندگان ابلاغ شود تا متشرع به قانون تشريعي شوند؛ فلسفهی ارسال رسل از همين جاست: «و ما علي الرسول الا البلاغ المبين» (عنكبوت: ۱۸). قانون تشريعي تعبدی است، ما متعبدانه به آن عمل میکنیم و نه تسخیری، تعبد ملازم اختیار است. قانون در نظام تشريع بديل دارد. انسان و جوامع بشري ميتوانند براي تنظيم حيات تشريعي خود به شريعت غيرالهي تمسك جويند و از هدايت الله فاصله گيرند: «إنا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» (انسان: ۳).
نظام تشريعي همچون عالم تكوين، حامل زمان است؛ ليكن زمان در نظام تشريع برخلاف عالم تكوين كه به موجودات تعلق ميگيرد به فعل انسان تعلق ميگيرد، چنانكه تاريخ بشر به يك معنا تاريخ فعل انسان است. فلسفهی تاريخ نيز بحث از زمان تشريعي است، زمان مورد نظر عرفا نيز زمان تشريعي است و نه زمان تكويني كه مسئلهی فيلسوفان مسلمان است، به همين خاطر، زمان عرفاني به زمان فقهي نزديك ميشود؛ زيرا فقيهان با شريعت الهي سروكار دارند. بههرروي، زمان در نظام تشريعي قابليت تمايز به مقدس و نامقدس بودن را پيدا ميكند؛ آنگاه كه انسان و جوامع بشري عامل به شريعت الهي باشند، در زمان مقدس به سر ميبرند و آنگاه كه عامل به شرايع عرفي و غيرالهي ميشوند، در زمان نامقدس سير ميكنند. بر اين اساس، زمان مقدس زمان عبوديت است؛ زيرا انسان با عمل به شريعت الهي بندگي خود را اعلام ميدارد. شريعت الهي آيين بندگي كردن انسان برابر خداوند سبحان است. انسان و جوامع بشري به ميزان عمل به شريعت الهي در زمان مقدس به سر برده است. در روز جزا همين عبادت و بندگي امتها وزن ميشود، آنگاه معلوم ميگردد كه هريك از انسانها چه مقدار از زمان تشريعيشان مقدس بوده است و چقدر آن نامقدس؛ و البته زمان نامقدس، زمان تباهي است و در قيامت هيچ وزانتی ندارد. پس آنان كه كفر پيشه كردند و از شريعت الهي روي برگرداندند، در قيامت جزء خاسرين هستند؛ زيرا تاريخ حيات دنيويشان در قيامت وزني ندارد: «اولئك الذين كفروا بايات ربهم و لقائه فحبطت أعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيامه وزناً» (كهف: ۱۰۵).
تاريخ سياسی-اجتماعي امم نيز قابل تفكيك به مقدس و نامقدس است، آنگاه كه امم حيات سياسي و اجتماعيشان را بر مبناي شريعت الهي تنظيم كرده باشند و حكم الله را حاكم كرده، مردان راستين خدا را به حكمراني پذيرفته باشند، تاريخ سياسي-اجتماعي آنان مقدس است؛ و اگر چنين نباشد و حاكميت طاغوت را برگزيده باشند، تاريخ سياسي-اجتماعيشان نامقدس است. گروهي كه حكومت الله را انكار ميكند، تاريخ سياسي مقدس را انكار كرده است، حال آنكه قرآن كريم سراسر راوي تاريخ سياسي مقدس است. تاريخ سياسي نامقدس يا همان تاريخ حاكميت طاغوت همواره در سايهی تاريخ مجاهدت انبيا عليهمالسلام آمده است.
بنابراين، انسان و جوامع بشري براي زيست در زمان مقدس به ارسال رسل و شريعت الهي محتاجند. و البته نابترين تجزيهی زمان مقدس با تشرف به شريعت اسلامي به دست ميآيد؛ زيرا اسلام دين خاتم و دين اكمل و اتم است و اكنون خداوند تنها دين اسلام را از بندگانش ميپذيرد: «و من يبتغ غير الاسلام دیناً فلنيقبل منه» (آل عمران: ۸۵).
ملتها زیستن در زمان مقدس یا نامقدس را انتخاب میکنند؛ آیا این انتخاب ریشه در هویتهای ملی دارد یا خیر، در جای خود باید بدان توجه کرد. بههرروی، تاریخ زیست امم نشان میدهد که آنها زمان قدسی یا غیرقدسی را انتخاب میکنند؛ پذیرش شرایع الهی یا عرفی، استقبال از انبیا یا عالمان عرفی و نیز پذیرش حکومت دینی یا غیردینی و طواغیت، همهی این موارد از نشانههای آن انتخاب است. به نظر میآید ایرانیان مشتاق زیستن در زمان قدسی هستند، چنانکه بنمایههای نهضتهای معاصر ایران، دینی است -انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷ ش) در همین چارچوب معنا پیدا میکند- و برای همین خاطر بود که آیینهای عبادی پس از انقلاب اهمیت بسیاری پیدا کرد، از جملهی آنها ماه مبارک رمضان است. مردم برای تجربهی عمیقتر زمان مقدس به چنین ماه قدسی نیاز دارند، البته این نیاز پایدار و همیشگی است.
- لازم به ذکر است که این متن، سخنرانی مهدویزادگان در همایش ملی «رمضان در آیینه اقوام ایرانی-تنوع فرهنگی و وحدت معنوی» است.
نظر شما